محمدمحمد، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

محمد گیان

رفتن به روستای هانیس

  سلام محمد گیان دیروز جمعه بالاخره بعد از چند مدت با خانواده عمو نادر و دختر عموهات به هانیس رفتیم چه کیفی میکردی  از اینکه داری با کانیا و کیانا به تفریح میری ساعت یازده بود که راه افتادیم به سمت هانیس طبق معمول همه وسابل را هم با خودمان برده بودیم . داخل ماشین مدام میپرسیدی کی میرسیم میدونستم چرا میپرسی برای اینکه اونجا آزاد بودی برای خودت آب بازی بدو بدو شلوغ کاری و هیچ کسی هم بهت کاری نداره هر چقدر که دلت میخواست با دختر عموهات بازی میکردی برگ درختانو  میکندی داخل اب سنگ مینداختی خلاصه روز روز تو دختر عموهات بود اینقدر شلوغ کاری کردین که نگو و نپرس ما هم که باهتون کاری نداشتیم بالاخره دشت و ...
28 خرداد 1390

پند لقمان حکیم به فرزند

    روزه راه جلوگیری شهوت   ای پسرم! تو از آن روزی که به دنیا آمدی ، پشت به دنیا و رو به آخرت کردی ، و خانه ای که داری به طرف آن می روی نزدیک تر از خانه ای است که از آن دور می شوی ، پسرم همواره با علما بنشین ولی با آنان بحث مکن ، که اگر چنین کنی از تعلیم تو دریغ می ورزند ، و از دنیا به قدر نیازت استفاده کنید ، و یک باره دنیا را ترک مکن ، وگرنه سربار جامعه خواهی شد ، و در دنیا آنچنان داخل مشو که به آخرتت ضرر رساند ، آن قدر روزه بگیر که از شهوتت جلوگیری کند، و آن قدر روزه مگیر که از نماز بازت دارد، زیرا نماز نزد خدا محبوبتر از روزه است.  دنیا دریایی است عمیق  پسرم دنیا دریایی است عمی...
23 خرداد 1390

بهبودی دست محمد و تشکر از دوستان خوبم

سلام محمد گیان خوب خدا را شکر که دستت کاملا خوب شده و دیگر هیچ مشکلی نداره چون روز شنبه برات باز کردیم و یکشنبه بردیمت پارک البته موقع بازی کردن خیلی نگران بودم و همش خدا خدا میکردم که باز هم مشکلی برات پیش نیاد و خدا را شکر هیچ اتفاقی نیفتاد . نمی دونی با چه ذوق و شوقی بازی میکردی اولش چرخ و فلک بعد سر سره بازی و تاب و بعدش حوضچه توپها وای محمد گیان خیلی از این حوضچه میترسیدم آخه بد جوری میپریدی وسط توپها .البته اون موقع هم که دستت آتل بود میبردمت وقتی نمیتونستی بازی کنی و با حسرت بازی دیگر بچه ها را میدی خیلی دلم برام میسوخت . باز هم خدا را شکر . از تمام دوستای خوبم و خاله های مهربون هم بابت احوالپرسیشون ممنونم . ...
16 خرداد 1390

باز هم بد شانسی محمد

سلام محمد گیان نمی دونم چی بگم و چی بنویسم انگار قرار نیست این بد شانسیها دست از سرت بردارند چهار شنبه بود که نهار خوردیم داشتم سفره را جمع میکردم که گفتی اجازه هست برم یکم بازی کنم بعد زودی میام . من هم گفتم اشکال نداره یذره بازی کن بعد بیا بخواب . هنوز دو دقیقه نگذشته بود که صدای جیغ کشیدنت کل محل را گرفت با هر بدختی که بود خودم بهت رسنودم وقتی آومد دیدیم وای خدای من از پله پایین افتادی و ماشینت هم افتاده روت داری گریه میکنی و درد میکشی با هر بدبختی که بود بلندت کردم آوردمت تو آنچنان گریه میکردی که داشتم سکته میکردم . لباسهاتو پوشیدم به بابات زنگ زدم و گفتم محمد باز هم افتاده مثل اینکه دستش شکسته  بابات هم ...
7 خرداد 1390

موسیقی‌درمانی از بدو تولد

. برنا: بیمارستانی در اسلواکی برای آرامش دادن به نوزادان تازه متولد شده روش تازه‌ای را به کار گرفته است. آنها با استفاده از هدفون‌های معمولی که روی گوش‌ها و سر نوزادان خیلی بزرگ به نظر می‌رسند، موسیقی ویوالدی و موتزارت را برای این کودکان پخش می‌کنند و آنها دور از مادرانشان به این موسیقی گوش می‌دهند. دکتر اسلاوکا ویراگوا معتقد است، موسیقی می‌تواند جایگزینی برای صدای مادران باشد و سبب عادی شدن ضربان قلب نوزادان می‌شود. به نظر او، موسیقی کلاسیک می‌تواند جایگزین خوبی برای مادر در زمان نبودشان باشد.به این ترتیب موسیقی نه تنها جای خالی مادر را پر کرده بلکه از استرس نوز...
2 خرداد 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به محمد گیان می باشد